English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5068 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
animal husband U پرورش جانوران اهلی
inbreeding U تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
notochord U نخستین محور تیره پشت میله غضروفی که در پشت جانوران است
bring up U پرورش دادن
fosters U پرورش دادن
fostering U پرورش دادن
process U پرورش دادن
fostered U پرورش دادن
foster U پرورش دادن
processes U پرورش دادن
develop U بسط دادن پرورش دادن
develops U بسط دادن پرورش دادن
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
foliage plant U گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
sericulture U پرورش کرم ابریشم پرورش نوغان
automatic data processing system U سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
education U پرورش اموزش و پرورش
rabbitry U محل پرورش خرگوش اهلی پرورش خرگوش
thwarted U ادامه دادن یا کشیدن
thwart U ادامه دادن یا کشیدن
expansion U توسعه گسترش دادن کشیدن
intelligence process U جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
fosterage U پرورش
training پرورش
nurtures U پرورش
nurtured U پرورش
culturing U پرورش
cultures U پرورش
culture U پرورش
nurturing U پرورش
breeding U پرورش
cultivation U پرورش
nourishment U پرورش
floriculture U پرورش گل
upbringing U پرورش
pedagogy U پرورش
nurture U پرورش
ser U پرورش نوغان
p.exercise U پرورش بدنی
self cultivation U پرورش نفس
self culture U پرورش نفس
germiculture U پرورش میکروب
mental discipline U پرورش ذهنی
aviculture U پرورش مرغ
mariculture U پرورش دریازیان
education U اموزش و پرورش
pisciculture U پرورش ماهی
ostreiculture U پرورش صدف
data processing U پرورش اطلاعات
body building U پرورش اندام
silviculture U پرورش جنگل
swannery U محل پرورش قو
character training U پرورش منش
unbred U پرورش نیافته
breeding U پرورش حیوانات
body-building U پرورش اندام
faunology U جانوران
murine U از تیره موش جانوری از تیره موش
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
viniculture U پرورش انگور شراب
ser U پرورش کرم ابریشم
falconer U پرورش دهنده شاهین
falconers U پرورش دهنده شاهین
educational U مربوط به اموزش و پرورش
f.education U پرورش واموزش دختران
apiculture U پرورش زنبور عسل
silviculturist U ویژه گر پرورش جنگل
rosarian U پرورش دهنده گل سرخ
piscicultural U مربوط به پرورش ماهی
educationist U کارشناس اموزش و پرورش
educationist U متخصص اموزش و پرورش
educationists U کارشناس اموزش و پرورش
educationists U متخصص اموزش و پرورش
special education U اموزش و پرورش استثنایی
nature nurture controversy U مجادله سرشت- پرورش
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
educationalists U کارشناس اموزش و پرورش
manpower development U پرورش نیروی انسانی
calf machine U دستگاه پرورش عضله
comparative education U اموزش و پرورش تطبیقی
guardian by nurture U قیم بعلت پرورش
education department U اداره آموزش و پرورش
poulterer U پرورش دهنده طور
culture of bees U پرورش یا تربیت زنبور
educationalist U کارشناس اموزش و پرورش
faunis U الهه جانوران
halobiont U جانوران اب شور
animality U زندگی جانوران
animalist U پیکرنمای جانوران
animal kingdom U جهان جانوران
animals kingdom U جهان جانوران
faunae U مربوط به جانوران
zooplankton U جانوران شناور
implacentalia U جانوران بی جفت
lights U ریه جانوران
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
vermin U جانوران موذی
faunistic U وابسته به جانوران
herbivora U جانوران علفخوار
invertebrata U جانوران بی مهره
arachnida U جانوران عنکبوتی
kits U بچه جانوران
menageries U نمایشگاه جانوران
bimana U جانوران دودست
acephali U جانوران بیسر
menagerie U نمایشگاه جانوران
kit U بچه جانوران
sericulturist U پرورش دهنده کرم ابریشم
haute ecole U پرورش اسب در سطح عالی
hennery U مزرعه یا محل پرورش مرغ
apiarian U مربوط به پرورش زنبور عسل
apiarist U پرورش دهندهء زنبور عسل
incubator U محل پرورش اطفال زودرس
incubators U محل پرورش اطفال زودرس
ranches U در مرتع پرورش احشام کردن
ranch U در مرتع پرورش احشام کردن
upbringing U روش اموزش و پرورش بچه
sericultural U وابسته به پرورش کرم ابریشم
beekeeper U پرورش دهندهء زنبور عسل
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
instincts U هوش طبیعی جانوران
claws U سرپنجه جانوران ناخن
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
instinct U هوش طبیعی جانوران
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
pincer U عضو گازانبری جانوران
arthropoda U جانوران مفصل دار
claw U سرپنجه جانوران ناخن
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
articulata U جانوران حلقه دار
biosystematic U رده بندی جانوران
oestrum U شهوت ومستی جانوران
neontology U بررسی جانوران مانده
zootaxy U طبقه بندی جانوران
underbody U پایین تنه جانوران
zooid U جانورسان شبیه جانوران
thremmatology U علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
wooler U جانوری که بخاطر پشمش پرورش مییابد
apicultural U مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
orthogenesis U اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
weasels U جانوران پستاندار شبیه راسو
weasel U جانوران پستاندار شبیه راسو
animalcular U وابسته به جانوران ذره بینی
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
seafood U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
microorganisms U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
microorganism U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
somite U حلقه یابند بدن جانوران
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
green thumbed U کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
foraminifer U جنسی از جانوران ریز ریشه پای
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
incestuous U وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
polyzoic U مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
live stock U مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
linebreeding U پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
livestock U مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
beef cattle U گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
chine U مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1meaning of taking law
1Jack Attac
1to take a spell at whell
1argan
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com